ایرانیان بهای آزادی خود را میدهند
کسی که جان و مال و تمام هستیِ خودش را برای آزادیِ کشور و سرزمین خود فدا میکند و تا آخرین لحظه حاضر نیست از آن دست بکشد، به راستی که برای آزادی و خاک خود وفادار بوده است
نویسنده: محرمعلی عالمیان
انسانها در طول تاریخ، بهایی سنگین برای آزادی و آزادگیِ خود پرداختهاند؛ طوری که زیستن در آزادی و استقلالیت جمعی و فردی را برای هیچگونه نوع زندگی و زیست دیگر، اینگونه از خودگذشتگی و فداکاری نکردهاند. از اینجاست که در طول تاریخ، آزادی و آزادیخواهی انیس و مونیس همۀ آدمیان و به ویژه آدمهایی بوده که ارزش و اهمیتِ آزاد زیستن را میدانستهاند. بر این اساس است که امروزه همۀ آدمیان از آزادی حرف میزنند یا بهگونهای میخواهند آزاد باشند، از بهترین و محبوبترین انسان گرفته تا بدترین و شرورترین انسان؛ همه به تقلید و برداشتی که از آزادی دارند، میخواهند آزادانه زندگی کنند و کسی مخلِّ امورات زندگی روزمرۀ جمعی و فردیِ آنها نشود. نفس آزادیخواهی بهخودیخود طوری است که همه را مجذوب خود میکند.
آزادی و آزادانه زیستن چنان ارزشمند است که در طول تاریخ، خصوصاً در دورۀ معاصر، حتی از یک نگاه معرفتشناسی، امری مقدس دانسته میشود. یعنی آنکه آزاد است و به هیچ چیزی وابسته نیست، ذات تبارکوتعالی است، و بندگان او هم آزاد آفریده شدهاند و باید آزاد زندگی کنند. از لحاظ حقوقی هم، آزادی یکی از ارزشهای مورد توجه در حقوق بشر و یکی از موضوعات بنیادین و اساسی در این حوزه میباشد. از لحاظ حقوقی، حق آزادی و استقلال از جمله حقهای اساسی و بسیار مهم برای هر انسان و جامعه است و هیچکسی حق ندارد آزادی و استقلالیت جامعه یا کسی را سلب کند. اگر آزادی نباشد، زندگی انسانی هم بیمعنا و بیارزش خواهد بود. عظمت و ارزشمندیِ آزادی به حدی است که هر نظامی و ایدئولوژیای که تا به حال ظهور کرده، از آن حرفی زده است.
در این صورت، کدام انسان آزادهای است که به چنین حقیقتی عشق نورزد، و قلبش برای آن نتپد، و دلدادۀ آن نباشد، و چهبسا جان خود را در راه آن نبازد؟ ایران، که بیش از ۴۰ سال پیش مورد تجاوز قدرتهای آن زمان، صدام و متحدانش، قرار گرفت تا به امروز که ظلم و جنایت آشکار اسرائیل و آمریکا و متحدان آن بر ملت و سرزمین ایران ادامه دارد؛ مردم ایران «بهای آزادی» و آزادانه زندگیکردنِ خود و استقلالیت سرزمین خود را با جانِ شیرینشان میدهند.
بهایی که شاید خیلی از ملتها تا به حال اینچنین برای آزادی و آزادیخواهی نداده و برای آن نجنگیدهاند. امروزه مردم ایران به نماد و الگوی آزادیخواهی مبدل شدهاند. هر ملتی که مورد تجاوز و ظلم قرار گرفته، اکثریت تسلیم قدرتها شده و فرامین آنها را پذیرفتهاند و با خواست و ارادۀ قدرتهای استکبار حرکت میکنند. از جمله ملتهایی که در برابر ظلم و استکبار، مردانه و شجاعانه برخاسته و زیر بار ظلم نرفته، ملت شجاع ایران است.
ایران از جمله انگشتشمار کشورهایی است که در برابر ظلم سر خم نکرده و آزادی و استقلالیت خود را معامله نکرده است. ملت ایران با آزادیخواهیشان بر همۀ مردمان جهان نشان دادند که آزادی آن چیزی نیست که یک عده سیاستمدار غربی از آن تعریف میکنند، بلکه آنها برای آزادی ارزشی بیش از این قائلاند و امروزه آزادی را با خون و جان و تمام زندگیِ خود میخرند، نه فقط با یک شعار. با این حال، هرکسی میخواهد آزادانه زندگی کند، باید بهای آن را بپردازد. انسانهایی که ارزش زندگی را فهمیدهاند و میدانند که از کجا آمدهاند و برای چه خلق شدهاند و به کجا میروند، میدانند که قدمگذاشتن در این مسیر و وارد زندگیِ جهان انسانی شدن، بدون آزادی داشتن، ارزش زیستن ندارد.
زندگی انسانی، زندگیِ تَندیدهشده و آمیختهشده با آزادی و آزادگی است؛ یعنی شرط لازم انسان بودن، آزاد زیستن اوست. گویی هرکسی آزاد نباشد، از زیر چتر انسانیت هم خارج میشود. آزادی چنان ارزشمند است که حتی اگر ذرهای سلب یا محدود شود، به شدت زندگی انسان را جریحهدار کرده و تحت تأثیر خود قرار میدهد. چون آزاد و مختار نبودن با ارزشمندی و کرامت انسانی منافات دارد. انسان آزاد خلق شده و باید در محیط آزاد هم زندگی کند. آیزایا برلین، فیلسوف اجتماعی، معتقد است که: آزادی عبارت است از فقدان موانع در راه تحقق آرزوهای انسان. انسان، به لحاظ هستیشناسی، دارای سه مشخصه مهم یعنی آزادی، آفرینندگی و آگاهی است. مشخصه آزادی، نخستین و بنیادیترین ویژگیِ انسان است که اگر به وجه فلسفیِ آزادی توجه کنیم، موضوع اختیار در مقابل جبر سلطه مطرح میشود.
بناً، انسانی که برای آزادی میجنگد، انسانی است که ارزشمندی و معناداری زندگیِ خودش را فهمیده است. یعنی برای زندگیِ خود ارزش و معنایی قائل است که اینگونه از خودگذشتگی دارد و نمیگذارد کسی این معنا و ارزش را نابود یا صدمهای به آن بزند. البته تلقی از آزادی بسیار متفاوت است. خیلیها آزادیشان را به چیزهای بسیار ناچیز گره میزنند. بعضیها آزادیشان در نحوه پوشش، بعضیها در خوردن و نوشیدن، بعضیها در سخنگفتن و بیانکردن، بعضیها در دیدن و شنیدن، و بعضیها در رفتن به جایی و آمدن از جایی، بعضیها در رفتار و کردار و بعضیها در گفتار است.
اما بعضیها آزادیِ خود را فراتر از این حوزۀ زندگیِ شخصی میبینند و در واقع خود را عضوی از اعضای جامعهای انسانی میدانند که هرگاه این عضو، منفعل و منزوی شود و فقط به فکر خود باشد و دیگران را نادیده بگیرد، گویی از این جمع خارج شده و جامعه را از هم میپاشاند. از اینرو، آزادیِ خود را به آزادی اجتماعی یا آزادی ملی تعریف میکنند. یعنی هرگاه مردم جامعه و ملتش آزاد بودند، او هم آزاد است و آزادی دارد. یعنی هرگاه میهن و سرزمینش استقلال داشت و زیر بار ظلم و ستم و استکبار نرفت و آزادی داشت، آن وقت است که او هم آزادی دارد. اینگونه آزادیخواهیها یا آرمانِ ملی داشتن، از بزرگترین خدمتها در حق سرزمین و مردم خود است.
کسی که جان و مال و تمام هستیِ خودش را برای آزادیِ کشور و سرزمین خود فدا میکند و تا آخرین لحظه حاضر نیست از آن دست بکشد، به راستی که برای آزادی و خاک خود وفادار بوده است؛ کسی که آزادی را خوب فهمیده است. از سویی هم هستند آدمهای پلیدی که کشور و سرزمین خود را فروختهاند، تا خود و خانوادۀ خودشان در راحتی و آسایش زندگی کنند. مردم و میهن خود را به بهایی ناچیز معامله کردهاند، تا خود و فرزندانشان را به جایی خوشآبوهوا برسانند. اگر نگاهی به افغانستان بیندازیم که مردمشان زیر بار ظلم و ستم کمر خم کردهاند، زنان و دخترانی جامعۀ ما سه سال است که بزرگترین حق زندگیشان از آنها سلب شده است، اما رهبران سرگرم خود و زن و فرزند خوداند.